محل تبلیغات شما


شب عمل کرده بودیم ، والفجرمقدماتی رو میگم سال 1361 چه شب بودی بچه هایی که بودن میدونن چی میگم از ته دل آه می کشن . شب سرد و بیرحمی داشتیم ( اگه فرصت کردم مطلبی بنام نبرد در جلو کانال را مینویسم اونجا ترسیم می کنم. ) زخمی بودم . توی سنگر در سینه خاکریز ، از فرط خستگی و جراحت در حال استراحت زیر باران گلوله های جور واجور . نخواسته بودم که عقب برم آخه دوری از دوستان بخصوص کریم آقاجانی . آه کریم کی میداند کی بود ، محمد لرستانی ، محمود شیخی و . تو یه دسته بودیم سخت بود که گردانی رفتیم اما ، کمتر از گروهانی برگشتیم . دشمن مرتب آتش می ریخت ، اما امید داشتیم که شب بشه شاید بچه ها را بتونیم بیاریم . یه لحظه دیدم در چند متری پایین خاکریز آتش و خون و خاک و گوشت درهم پیچیدند ، در این هنگامه آتش و خون . وفریاد . یا مهدی . یامهدی . فرهاد جباری ، محمود رمضانی و سلطانمحمد حسینی بهم آمیختند .



شهدای شهرستان گتوند ترکالکی و حومه امتداد

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها